قسمت دهم سریال قهوه تلخ
قهوه تلخ
نیما زند کریمی که استاد تاریخ است با دختری آشنا میشود که در رابطه با دورهای تاریخی تحقیق میکرد که در هیج کتابی چاپ نشدهاست. نیما که عقیده داشت چنین دورهای وجود ندارد، برای اثبات حرف خود دختر جوان را همراهی میکند تا اینکه متوجه میشود حق با دختر جوان است و دورهای وجود دارد که تخت پادشاهی در تهران قرار داشته اما در هیچ کتابی از این دوره نقل نشدهاست. سپس نیما برای تحقیقات بیشتر وارد کاخی میشود و قهوه تلخی را مینوشد. نیما پس از خوردن قهوه از حال میرود و وقتی چشم باز میکند میبیند که در همان دورهای که هست که در رابطه با آن تحقیق میکند. وی ابتدا فکر میکرد که همه چیز یک خواب است اما پس از مدتی که با این قضیه کنار میآید تصمیم میگیرد که با توجه به دانستههای تاریخی خود به درباریان کمک کند اما با افرادی در دربار روبرو میشود که نادان هستند که این مسئله باعث به وجود آمدن ماجراهای طنز و خنده دار میشود.