انیمیشن یخزده
(Frozen)
فیلم با تعدادی یخشکن که درحال جمعآوری یخ از روی یک دریاچه منجمد در نقاط سردسیر نروژ در آرندال هستند آغاز میشود. در میان آنان یک پسر بچّه ۸ ساله که «کریستوف» نام دارد به همراه گوزن شمالی کم سّن خود «اسون»،سعی در جمعآوری یخ دارد و تا آنجایی که میتواند برای این کار تلاش میکند. یخ شکنان پس از جمعآوری یخ کافی بسوی شهر حکومتی «ارندل» رهسپار میشوند. درست در همان زمان در کاخ ارندل دو شاهزاده خردسال زندگی میکنند. پرنسس «آنا» خواهر بزرگتر خود «السا» را دیروقت از خواب بیدار میکند تا با او برف بازی کند. زیرا السا دارای قدرتی جادویی است که میتواند بوسیله آن برف و یخ تولید کند. در ابتدا السا راضی به بازی با آنا نمیشود امّا وقتی که آنا به او پیشنهاد ساخت آدمبرفی را میدهد، قبول میکند. آن دو به یکی از سالنهای بزرگ کاخ میروند و شروع به بازی میکنند. السا یک زمین یخی درست میکند و همه سالن را پر از برف و یخ میکند. دو خواهر یک آدمبرفی درست میکنند و نام او را «اولاف» میگذارند که به گفته السا، آغوشهای گرم را دوست دارد. در حین بازی، وقتی السا میخواهد از سقوط آنا جلوگیری کند بطور اتفاقی با یکی از اشعههای یخی خود به سر آنا ضربه میزند و باعث میشود که او بی هوش شود و رشته کوچکی از موهایش به رنگ سفید در آید. السا، مادر و پدرش را صدا میکند و پادشاه و همسرش به همراه السا و آنا ی بیهوش، برای حل این مشکل، شبانه به سوی «درّه سنگ زنده»،جایی که ترولها که موجودات سنگی و کوچکی هستند با قدرتهای خاص خود در آنجا سکونت دارند رهسپار میشوند و...